
دو سوی بحران پناهجویی بعد از پنج سال؛ افکار عمومی چگونه در رابطه با پناهجویی تغییر کرد
با گذشت پنج سال از بحران پناهجویی در سویدن، افکار مردم پیرامون پناهندهپذیری تغییر یافتهاست. در حدود نیمی از مردم سویدن میخواهند پناهجویان اندکی پذیرفته شود. از سوی دیگر، تصویر پناهجویان نسبت به دموکراسی و سخاوتمندی سویدن دگرگونه شده و بسیاری از آنان تا هنوز در بیسرنوشتی به سر میبرند.
در تابستان و پائیز سال ۲۰۱۵ به تعداد ۱۶۴هزار پناهجو به سویدن آمد. در ایستگاههای مرکزی شهرهای بزرگ سویدن تدارکاتی ایجاد شد که از پناهجویان پذیرایی میشد و آنها را راهنمایی میکرد. بعد از پنج سال به ایستگاه مرکزی قطار استکهلم میروم و با محمد زارع میبینم. جوانی که در آن سال وارد سویدن شد و اکنون ۲۰ سال دارد. او میگوید: زمانی که در ایستگاه پیاده شدم، از پُلیس میترسیدم و خود را پنهان میکردم.
در آن زمان سیاست پناهندهپذیری این کشور و دیدگاه مردم سویدن نسبت به مهاجرت مثبت بود اما این موضوع به مرور زمان تغییر کرد. یکی از شهروندان بومی سویدن که به ما میگوید دوستدار مهاجرین است و با آنها در تماس است، امروز به این باور رسیده که کشور ۱۰ میلیونی سویدن امکان پذیرش این تعداد مهاجر را ندارد. ما وی را لارش خطاب میکنیم. او در گفتگو با ما چنین میگوید: زمانی که تعداد زیادی مهاجرین اینجا میایند ما به مترجم، داکتر و آموزگار نیاز داریم که این افراد را برای واردشدن در جامعه کمک کنند. ما این امکانات را نداریم.
به یکی از موضوعات دیگری که لارش اشاره میکند مصارف پولی در امور افراد تازهوارد است: مقدار پولی که به این افراد پرداخته میشود بیشتر از آن است که مادر بازنشسته من که تمام عمر کارکرده، دریافت میکند. واضح است که تمام این موضوعات روی دید من نسبت به مهاجرت اثر میگذارد.
از او میپرسم که پرداخت پول بازنشستهها از سال ۲۰۱۵ بهاینسو کاهش نیافته، چگونه میتوان این موضوع را به مهاجرتهای آن سال ارتباط داد. او پاسخ میدهد: نه، ولی تمام خدمات خانه سالمندان و بخش بهداشت بدتر شدهاست و پول وجود ندارد.
- خوب شاید این مسئله سیاستگذاری و برنامهریزی در کشور است که چه مقدار پول را برای انجام چه کارهایی اختصاص می دهند.
- بله، ولی زمانی که تعداد زیاد مهاجرین به این اینجا میایند، برای معیشت آنها نیز پول نیاز است و بودجهای باقی نمیماند که برای بخشهای دیگر جامعه سرمایهگذاری کرد.
از محمد زارع میپرسم که متوجه تغییر دیدگاه مردم عادی سویدن نسبت به مهاجرت شدهاست: بله، با چنین چیزی سر خوردهام. من نگرانی انها را که ایجادشدن دو جامعه موازی است، درک میکنم.
لارش معتقد است که بعد از سال ۲۰۱۵ در جامعه اتفاقاتی رخ داده که او و خانواده وی احساس امنیت نمیکنند. به گفته او افراد در میدانهای شهر طوری رفتار میکنند که دیگران جراَت نمیکنند دیروقتها تنها به بیرون بروند.
- من این وضعیت را در شهر خود مشاهده میکنم. دختران جوان من شب هنگام نمیتوانند به تنهایی به خانه برگردند، مردهای جوان خود را به آنها نزدیک میکنند، و آنها را فاحشه خطاب میکنند.
از او میپرسم از کجا میدانید که این مردها در سال ۲۰۱۵ به سویدن آمدهاند؟ لارش پاسخ میدهد: این افراد زبان سویدنی خوب بلد نیستند و از دور هویداست که این افراد در جامعه جدید هستند.
محمد زارع معتقد است که تغییر جو سیاسی باعث شده که پناهجویان را در هر صورتی نپذیرند: هستند جوانانی که زبان یادگرفتهاند، دروس خود را به پایان رسانیدهاند و آماده رفتن به دانشگاه هستند. یک تعداد کار هم دارند، ولی ماندن این گروه به یک سوال مبدل شده، در حالیکه در گذشته این موضوع واضح بود. برای برخی از سویدنیها فرق نمیکند تو چه کار میکنی و یا نمیکنی، فقط تو را نمیخواهند در اینجا بمانی.
لارش میخواهد که پذیرش پناهجویان در سویدن به میزان حداقل برسد: شاید تنها از طریق سازمان ملل متحد پناهنده بپذیریم و کسانی که در اینجا هستند را باید وارد جامعه کنیم. افراد جدیدی که وارد این جامعه میشوند باید خواستهای جامعه که یادداشتن زبان و دیگر ارزشهاست، را برآورده کنند.
محمد زارع در پنج سال زبان سویدنی یادگرفته، از لیسه(دبیرستان) فارغ شده و کار دائمی دارد ولی درآمد او ۲۰۰۰ کرون کمتر از آن معیاری است که اداره مهاجرت برای ماندن در سویدن لازم میداند. برای محمد برگشت ناممکن است و در عین حال درک از تغییرات در جامعه سویدن را دارد. وضعیت بیسرنوشتی اما این امنیت را برای او نمیدهد که برای زندگی خود برنامهریزی درازمدت کند: زمانی که جواب منفی دریافت کردم، تمام ارزوها، عشق و علاقه من به نفرت مبدل شد و ناامید شدم، ولی در اطرافم شهروندان انساندوست این جامعه بودند که میخواستند مرا کمک کنند.